اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
خدمت برادرانی هستیم در وزارت ارتباطات و موضوع بحثمان فضای مجازی هست. ما راجع به فضای مجازی یک تذکّرات و یک اهمیت مطالبی را باید بگوییم.
۱- اوّل که بدانیم فضای مجازی در دسترس هست؛
۲- فرامرزی هست، یعنی آدم از اینجا به آن طرف دنیا میتواند تماس بگیرد؛
۳- طرفینی است، غیر سخنرانی است، او میگوید، این میشنود، دو طرف هستند؛
۴- ارزان هست؛
۵- شیرین هست، چون جاذبه دارد.
۱- لزوم حضور نیروهای مؤمن در فضای مجازی
شیرینی، ارزانی، در دسترس بودن، دو طرفه بودن، اینها از امتیازات فضای مجازی هست. منتها آن چیزی که مهم هست، این است که این کلید را بچرخانیم قفل بشود، یا بچرخانیم باز بشود. یک آیه در قرآن داریم، میفرماید: «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ» (بقره/ ۱۵۸). آقایانی که مکّه رفتید و نرفتید، خدا قسمت همه کند، کنار مسجد الحرام مکّه، یک خیابان سرپوشیده هست، چهارصد متری هست، سعی صفا و مروه. روی کوه صفا، دو تا کوه هست، فاصلهی دو تا کوه تقریباً چهارصد متر هست. زمان جاهلیت روی کوه صفا بت بود، روی کوه مروه هم بت بود. مسلمانها هم گفتند: «ما سعی و صفا و مروه نمیکنیم». یکی از اعمال حج این است که بین این دو کوه هفت بار باید بروند و بیایند، گفتند: «ما نمیرویم»، گفتند: «چرا؟»، گفتند: «برای اینکه بت رویش هست، چون بت تویش هست ما نمیرویم.» آیه نازل شد که شما بروید که آنها بتشان را بردارند، نه اینکه شما نروید، بروید که آنها …
یک پارک هست، افرادی آنجا میروند، برنامههای ضدّ اخلاق انجام میدهند، بچّه حزباللهیها میگویند: «ما نرویم، زشت است» نه، شما بروید، آنها یک خورده خودشان را کنترل کنند. «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ» (بقره/ ۱۵۸)، صفا و مروه از شعائر خداست.
یک کسی گفت: «شما آخوندها از شاه یاد گرفتید»، گفتم: «چی یاد گرفتیم؟»،گفت: «رژه میروید، نیروهای مسلّح، این کار شاه بود»، گفتم: «زمان شاه از آخوندها یاد گرفت»، گفت: «کجا؟!»، گفتم: «اوّل کسی که رژه میدید در قرآن آمده، حضرت سلیمان بود، حضرت سلیمان میایستاد و همهی مریدهایش رژه میرفتند، آیهاش هم این است، بخوانم تا بگویم کجای قرآن نوشته، اینجا: «وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ»، «جُنُود»، «جُند»، «وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ» (نمل/ ۱۷)، یعنی تمام لشکریان سلیمان از جلویش سان میدیدند، میآمدند رژه میرفتند.»
چرا میگویید بت توی صفا و مروه هست، ما نرویم، شما بروید تا آنها بتشان را بردارند؟ حالا با این حرف، فضای مجازی را ما باید اینقدر استفاده کنیم تا آنها جا برایشان تنگ بشود، نه که بگوییم حالا که اینطور هست ما کنار برویم، ما کنار برویم، او جلو میآید. «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ».
چرا توی صفا و مروه بت هست، شما نروید؟ شما بروید تا آنها فضا برایشان تنگ بشود، این یک مسئلهای هست. حالا ما برخوردمان و تذکّراتمان را بدهیم. یک صلوات بفرستید. اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.
۲- بهرهگیری از راههای مختلف در رسیدن به هدف
خب دو طرفه را نوشتیم، هم زبان را هم گفتیم. حضرت یعقوب به پسرهایش گفت: «شما که به مصر میروید، از یک در وارد نشوید، «لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ» (یوسف/ ۶۷)، عربیهایی که میخوانم، قرآن است، «لا تَدْخُلُوا»، داخل نشوید از یک در؛ «وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَهٍ» (یوسف/ ۶۷)، از چند در وارد شوید، این یک قانون است. ما نباید در اقتصاد تکیه به نفت کنیم، حالا اگر نفتمان خشک شد، باید خودمان هم خشک بشویم؟ خطبههای نماز جمعه جمعی را جذب میکند، خب هر کس نیامد نماز جمعه، هیچی به هیچی؟ از یک در وارد نشوید. در قرآن داریم که «بِلِسانِ قَوْمِهِ» (ابراهیم/ ۴)، با زبان مردم صحبت کن، الآن اگر زبان مردم، زبان هنر شد، زبان مردم زبان اینترنت شد، خب ما هم باید عقب نمانیم. بحمدلله کارهایی شده و دارد میشود و خواهد شد، رشد داشتیم، امّا اینکه ما از اینها استفاده نکنیم، نه. من خودم اینترنت و کامیپیوتر را بلد نیستم، امّا یک مشاور گرفتم، کارهایم را انجام میدهم و چهقدر برکات دارد.
بگذارید یک قصّه برایتان بگویم. یک چند سال پیش یک کتابی دستم آمد به نام «اوائل»، یعنی اوّلها، اوّل کسی که این حرف را زد، اوّل کسی که این طرح را داد، «اَوَّلُ»، «اَوَّلُ»، «اَوَّلُ»، «اَوَّلُ»، بعد دیدم این همه اوّل را از کجا درآورده؟ پهلوی یکی از علمای قم رفتم، گفتم: «آقا، این کتاب اوائل را از کجا پیدا کرده؟ اینها یک جا نیست که، یکجا نیست!»، گفت: «این آقا از اوّل عمرش میخواسته اوّلها را بشناسد، یک قوطی کنارش بوده، در طول عمر هشتاد، نود سالش هر وقت رسیده به اوّل کسی که، اوّل چیزی که، مینوشته، در این قوطی میانداخته، پیر که شده این قوطی پر شده، کتابش کرده، اوائل، یعنی اوّلها.» یعنی برای نوشتن کتاب اوائل هشتاد سال کمین میکردند، تا یک اوائل بنویسند. الآن چی؟ الآن شما میروی پای کامپیوتر، مینویسی: «اَوَّلُ ما»، هر چی «اَوَّلُ ما» هست میآید؛ «اَوَّلُ مَن»، اوّل کسی که، اوّل چیزی که. هشتاد سال یک دقیقه شده، یعنی شرایط فرق کرده، بچّهها فرق کردند، مزاجها فرق کرده.
یک قصّه بود، توی تلویزیون گفتم، یک بار دیگر برای شما بگویم. یک روز خانه آمدم، نوهی من گفت: «بابا جان، ملّاصدرا یعنی چه؟»، گفتم: «ملّاصدرا اسم یکی از دانشمندان است»، گفت: «نه»، گفتم: «نه، تو بگو»، گفت: «ملّا یعنی باسواد، صدرا، ملّاصدرا، باسواد وقتی نمیداند چه کند، مینشیند فکر میکند، صد راه برای کار خودش پیدا میکند، ملّاصدرا»، گفتم: «آقا جان، خود ملّاصدرا هم نمیداند اسمش یک همچین معنایی دارد!»
یعنی گاهی وقتها آدمها فرق کردند. از امکانات باید استفاده کنیم، یعنی هر نعمتی یک شکری دارد. خدا به پیغمبر میگوید: بیشترین نعمت را به تو دادم، «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» (کوثر/ ۱)، «کَثیر» یعنی زیاد، «کَوْثَر» یعنی خیلی زیاد. «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» یعنی ما به تو کوثر دادیم، ما به تو زهرا دادیم. میگوید حالا چه کنیم؟ «فَصَلِّ» (کوثر/ ۲)، شکرش این است که «فَصَلِّ»: نماز بخوان؛ «وَ انْحَرْ» (کوثر/ ۲)، «نَحر»، شتر را ذبح کن، گوشتش را به فقرا تقسیم کن. بزغاله نه، «وَ انْحَرْ»، «وَ اذبَح» نیست، «وَ انْحَرْ» هست. «ذبح» یعنی سر بریدن مال گوسفند و بز و اینهاست، «نَحر» یعنی مال شتر است.
حضرت یعقوب علیهالسلام فرمود: «از یک در وارد نشوید». ما از همهی راهها باید استفاده کنیم.
۳- سوء استفاده دشمنان، از غیبت اهل ایمان
حضرت موسی علیهالسلام مأمور شد که برود کوه طور، تورات بیاورد، چهقدر وقت؟ سی روز آنجا عبادت کند، بعد از سی روز کتاب آسمانی را بگیرد. سی روزش شد چهل روز. در این ده روزی که تأخیر شد، یک هنرمندی به نام سامری بود، مجسّمهساز بود، زر و زیور و طلاها ونقرههای خانمها و مردها را گرفت و یک بتی درست کرد، گوسالهای درست کرد از طلا. گوساله هنرمندانه بود، اینجوری که باد که بهش میخورد، صدا میکرد، مثل این سوتهایی هست که در زمین ورزش میزنند، شما در آن میدمی، سوت میکشد. به این گوساله باد میخورد، صدا میکرد. سامری به مردم گفت: خدای شما این است، «هذا إِلهُکُمْ»، خدای شما همین گوساله هست؛ «لَهُ خُوارٌ»، ببینید صدا هم دارد؛ «عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ» (طه/ ۸۸)، موسی از کوه طور برگشت، سی روزش شد چهل روز، دید مردم گوسالهپرست شدند. چنان عصبانی شد که ریشهای برادرش را گرفت کشید، «مگر خواب بودی؟! چرا گذاشتی مردم خداپرست گوسالهپرست شدند؟!»، گفت: «إِنِّی»: من؛ «خَشیتُ»: ترسیدم؛ «أَنْ تَقُولَ»: برگردی به من بگویی؛ «فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنی إِسْرائیلَ» (طه/ ۹۴): بین بنیاسرائیل تفرقه افتاد. اهمیت است. یعنی هنر، سامری با هنرش توانست مردم را منحرف کند، با هنرش. یک کسی با صدایش، یک کسی با طرّاحیاش، «لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ» (یوسف/ ۶۷)، یعقوب گفت از یک در وارد نشوید، از هر دری وارد شوید.
افرادی هستند با یک شعر عوض میشوند، افرادی هستند با یک فیلم عوض میشوند، افرادی هستند با یک جوک عوض میشوند، از آن طرف افرادی هم هستند که با یک کلمه عوض میشوند. چه ظرفیتی داریم؟ چه امکاناتی داریم؟ چه قدرتی داریم؟ و اخلاقش چیه؟
۴- جلوگیری از گسترش شایعات در فضای مجازی
اوّل خبرها باید راست باشد، بعضیها میگویند در سایتها آمده، خب سایتها مگر نمیشود؟ سایت یعنی دیوارکوچه، من چند بار گفتم، سایت یعنی دیوار کوچه، دیوار کوچه هم میشود نوشت زنده باد قرائتی، هم میشود نوشت مرده باد قرائتی. در سایت آمده که سایت که دروغها را راست نمیکند، راستها را دروغ نمیکند، هر چیاش بدهی، میدهد. در سایتها آمده. اگر کسی یک خبر بدی را پخش کند، قرآن بخوانم: «یُحِبُّونَ»، «یُحِبُّونَ» یعنی محبّت دارد، خوشش میآید؛ از چی خوشش میآید؟ «أَنْ تَشیعَ»: شایع بشود، پخش بشود؛ «الْفاحِشَهُ» (نور/ ۱۹)؛ یعنی یک کسی یک دسته گلی آب داده، یک خلافی کرده، شما از او فیلم داری، آن فیلم را برای همه پخش میکنی، همین که دوست داری، نمیگوید اگر این کار را بکنی، لازم نیست این کار را بکنی، همین که دوست داشته باشی این کار را بکنی، گناه را مینویسند، ولی علاقهی به گناه را که نمینویسند. مثلاً شما دوست داری شراب بخوری، یا من، من و شما اگر دوست داشته باشیم شراب بخوریم، این گناه نیست، اگر شراب خوردیم گناه است. دوست داریم دزدی کنیم، نه نکردیم که، گناه نیست، ولی تنها چیزی که همین که دوست هم داشته باشی گناه است، همین هست که دوست داری شایعه پخش بشود، این امکانات، یک عیبی را پخش کنند، چه پخش بشود، چه پخش نشود، همین که خوشت میآید، «یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَهُ … لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ» (نور/ ۱۹)، عذابت دردناک است.
در قرآن سه رقم عذاب داریم: «عذاب شَدید» (آل عمران/ ۴ و …)، «عذاب ألیم» (بقره/ ۱۰و …)، «عذاب مُهین» (بقره/ ۹۰ و …).
– «عذاب مُهین»، «مُهین» از «اهانت» است، مثل آدمی که آب دهان پرتاب میکند توی صورت یک کسی، اگر کسی تف انداخت به صورت کسی، اهانت است، درد ندارد، سوز هم ندارد، ولی همین بالاترین جسارت است، این «مُهین» است.
– «ألیم» درد دارد، مثل کسی بیاید بغل شما یک سوزن توی آستین شما فرو کند، دست شما میسوزد، ولی سروصدا هم داری، «ألیم» است، یعنی درد داری، ولی صدا ندارد.
– «عذاب شدید» مثل کسی که بمبی را پایین پرت کند، هم صدایش، هم انفجارش، همه را میکشد، «عذاب شدید».
کسانی که خوششان میآید با یک نحوی یک شایعه پخش بشود، «عذاب ألیم» دارد، عذاب دردناک دارد.
۵- لزوم تحقیق درباره اخبار منتشره در فضای مجازی
وظیفهی ما این است که «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/ ۶)، هر خبری را تحقیق کنید. حالا بنده که یا چیزی بالاتر بگویم، یا حق دارم بگویم، یا ندارم، نمیدانم، من به اینجا رسیدم الآن که افراد عادل هم حرف میزنند، تحقیق کنید. قرآن میگوید که اگر فاسق خبر داد تحقیق کنید. زمان ما حتّی باید بعضی افراد عادل را هم که حرف زدند، تحقیق کرد، عادل عمداً گناه نمیکند، امّا ممکن است یک جایی چشمش ندید، گوشش نشنید، طبیعی بود.
در اخبار زود قضاوت نکنیم. گاهی وقتها او یک چیز دیگر میگوید، او یک چیز دیگر میشنود، برداشتش غلط هست. بعد هر کسی با عینک خودش قضاوت میکند. یک وقت، یک شاعری، یک شعر گفت، شعر این بود، شعرش را حفظ نیستم، ولی مضمون شعرش این بود: «بی تو مزرعه آب نخورد، بی تو شیشه می نخورد». یعنی چه؟! شاعر چه میگوید؟! بی تو مزرعه آب نخورد؟! پهلوی عرفا رفتند، گفتند: «بدون انگیزه هیچ کاری نمیشود کرد»، به دولتیها دادند، گفتند: «بدون رشوه هیچ کاری نمیشود کرد»، به بازاریها، گفتند: «بی پول هیچ کاری نمیشود کرد». هر کسی، یک چیزی گفت. پهلوی شاعر رفتند، گفتند: «آقا، شما یک شعر خواندی، غرضت چیه؟»، گفت: «غرضم بیل هست»، «اِه! بی تو مزرعه آب نخورد، بیل نباشد ما نمیتوانیم آبیاری کنیم!»، گفتند: «جملهی دوّمت، بی تو شیشه می نخورد …؟»، گفت: «بدون قیف هست، چون قیف نباشد، نمیشود …». طرف چی چی میگوید، او بیل و قیف را میگوید، این دارد میگوید عرفان و انگیزه و رشوه و اینها. هر کسی در فضای مجازی دست باز است، هر کسی، هر چیزی میخواهد، مینویسد.
قرآن یک آیه دارد میگوید «إِنَّ السَّمْعَ»: گوش؛ «وَ الْبَصَرَ»: چشم؛ «وَ الْفُؤادَ»: قلب؛ «کُلُّ أُولئِکَ» (إسراء/ ۳۶). این «کُلُّ أُولئِکَ» یعنی چه؟ یعنی این سه تایی که گفتم، از باب نمونه گفتم. یک وقت میگویم: «شما بیا منزل ما، شما هم بیایید، شما هم بیایید، کلّتان بیایید»، میگویند: «آقا، اگر کل بیاییم، پس چرا اسم این سه تا را گفتی؟»، میگوید: «این سه تا را خطّ ویژه رفتیم، مهمتر بودند، پیرمرد بودند، یک شخصیتی بودند، سوایی دعوت کردیم، امّا مهمانی کل هست، همهتان بیایید.»
خدا در قرآن نگفته چشم و گوش و دل، میگوید چشم و گوش و دل و میگوید: «کُلُّ أُولئِکَ»، این «کُلُّ أُولئِکَ» یعنی این سه تایی که گفتم، از باب نمونه گفتم. دست هم شهادت میدهد، پا هم شهادت میدهد، اینجا رفتم، اینجا سیلی زدم، اینجا کمک کردم، «کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً» (إسراء/ ۳۶)، ما مسئولیت داریم.
۶- انحراف فکری و فرهنگی، بزرگترین ظلم به جامعه
سرقت فکر بالاترین، در قرآن چند تا «ظالِم» داریم، چند تا «أظلَم»، «أظلَم» یعنی ظالمترین آدمها. ظالمترین آدمها این است که فکر کسی را بدزدد، فکر کسی را، برود پهلوی کسی بنشیند، هی بگوید. یک بار، دو بار هم نمینشیند، هان یک وقت آدم یک فیلم میبیند، دو تا فیلم میبیند، یک وقت مرتّب هی فیلمها عوض میشود، یعنی اینقدر …، این را میگویند «خَنّاس»، «خَنَسَ»، «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاس» (ناس/ ۴)، «خَنّاس» یعنی هی میرود، میآید، موفّق نمیشود، یک بار دیگر میگوید، یک بار دیگر میگوید، فیلم تازه، مقالهی تازه، حرف تازه، یعنی اینقدر میدمد، تا این را منحرفش کند، این را میگویند «خَنّاس»، یعنی هی با تکرار و اصرار این کار را میکند.
ما مسئول هستیم، فکر هم نکنید قیامت برای ما دور است، قیامت نزدیک است. از امام صادق علیهالسلام پرسیدند: «بعضی مردهها چشمشان باز است، بعضی چشمشان بسته است، چرا؟»، فرمود: «آن کسی که باز است، فرصت نکرده ببندد، آن کسی که بسته است، فرصت نکرده باز کند.»
خیلی آزادی ما نداریم، ما ممنوعه داریم، چی میگویند اسمش را؟ که میگویند اینجا ترمز کن، معروف هست توی دهانها، شما هم یادتان رفته، «ورود ممنوع»، نه، خطّ قرمز. اصطلاح امروز هست، ما در اسلام خطّ قرمز داریم. آزادیم هر چی میخواهیم بگوییم؟ شما اجازه میدهید در کدام دنیا، کدام یک از کشورهای دنیا اجازه میدهند که با لباس شنا، کسی بیاید سر کلاس فیزیک بنشیند، بگوید آزادم؟ آزادی بیان و آزادی و عقیده سر جایش، «لا إِکْراهَ فِی الدِّین» (بقره/ ۲۵۶) مال عقیده هست، عقیده زورکی نیست، نمیشود گفت تو باید من را دوست داشته باشی. دوستت ندارم دیگر، چه باهاش خواهی کرد؟ علاقه زوری نیست، امّا عمل زوری هست. اگر یک کسی بیخود پارک کرده، پلیس به او میگوید: «آقا اینجا دوبله میشود، ترافیک میشود»، بگوید: «به شما ربطی ندارد»، پلیس حق دارد جریمهاش کند.
یک خرمافروش کنار خیابان، کنار کوچه خرما میفروخت، راهبندان کرده بود. حضرت امیر علیهالسلام دو، سه بار پیغام به او داد، گفت: «آقا راهبندان کردی، برو جایی دیگر»، گوش نداد. حضرت علی علیهالسلام به مأمورش گفت: «برو خرماهایش را جمع کن، بگذار کنار.» شما آزاد هستی در خرمافروشی، ولی آزاد نیستی که هر جا خواستی دکان بزنی، راهبندان کنی، هر وقت خواستی بوق بزنی.
یک مرد مزاحمی بود، اسباب زحمت ایجاد میکرد. یک درختی داشت توی یک باغی، باغ مال کسی دیگر بود، این آقا هم یک دانه درخت توی این باغ داشت. همهاش به هوای اینکه سر به درختش بزند، سرزده میآمد و «یا الله» هم نمیگفت. به حضرت گفتند، به پیغمبر صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم، گفتند که: «یا رسول الله، این آقا یک درخت بیشتر ندارد، این هر وقت به هوای این درخت میآید توی خانهی ما، توی زندگی ما وارد میشود. قبلاً هم در نمیزند، اجازه نمیگیرد»، حضرت او را خواست، گفت: «آقا، شما یک درخت داری، این درختت را به ایشان بفروش، برو یک جایی که مزاحم نباشی»، گفت: «نمیفروشم»، حضرت گفت: «دو برابر بفروش»، گفت: «نمیفروشم»، هر چی حضرت نرخ را بالا آورد، ایشان گفت نمیفروشم. گفت: «من پیغمبر هستم، برای تو شفاعت میکنم، برای تو ضامن میشوم به تو یک درخت توی بهشت بدهند»، گفت: «نمیخواهم». حضرت فرمود: «درختش را بکن، بنداز توی خیابان»، «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ».
میگوید بوق نزن، بوق میزند. فضای عمومی مال همه هست، مال شخص نیست. این هوا مال همه هست، حالا اگر شانزده نفر آمدند نشستند، هی فووووووو، سیگار کشیدند، این تجاوز به حریم هوایی هست. تجاوز به حریم هوایی لازم نیست هواپیمای اف شانزده باشد، با همین سیگار هم میشود تجاوز به حریم هوایی کرد. این دختر من، پسر من، زن و بچّهی من، همسایهها، مهمانها، توی اتوبوس، قطار، اینها میخواهند نفس بکشند، شما هوا را دودی میکنی، ظلم به تنفّس اینها میکنی.
اینطور نیست که چون مالک درخت هستم، بیاجازه میخواهم، هر کسی. شما مالک هستی، امّا اگر توی حمّام سدر زدی، یک نفر افتاد، باید پول افتادنش را شما بدهی. چرا صابون زدی، نشستی جایش را؟ طرف لیز شد به خاطر سدر و صابون شما، باید بدهی. لازم هم نیست نیّت، آقا من نیّتم خوب است، نیّت کافی نیست، قرآن اگر نیّت کافی بود، فقط میگفت: «إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا»، این ایمان دارد، آدم خوبی هست، نخیر، میگوید: «إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا» بعد میگوید: «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» (شعراء/ ۲۲۷، ص/ ۲۴، انشقاق/ ۲۵، تین/ ۶، عصر/ ۳). دهها بار در قرآن پشت سر «آمَنوا» میگوید عمل صالح. یعنی نمیشود گفت آدم خوبی هست، آدم خوبی هست، ولی کارش غلط بود.
یکی از علما حمّام رفت. این حمّامی میخواست شیرینزبانی کند. پهلوی آیت الله رفت، گفت: «حضرت آیت الله، این آقایی که دارد توی حمّام کیسهی تو را میکشد، دلّاکی میکند، ایشان نماز شبش ترک نمیشود هان، خیلی آدم خوبی هست»، آیت الله گفت: «من که از شما نماز شبخوان نخواستم، من دلّاک خواستم، این هم حال ندارد دلّاکی کند.» ما فکر میکنیم حالا که نماز شب میخواند، دلّاکیاش هم خوب است. ممکن است خیلی آدم خوبی باشد، ولی به درد اینجا نمیخورد.
پیغمبر به ابی ذر گفت: «یَا أَبَا ذَرٍّ»، آدم خوبی هستی، انقلابی هم هستی، امّا به درد حکومت نمیخوری. عربیاش را بخوانم: «یَا أَبَا ذَرٍّ»، پیغمبر به اباذر گفت؛ «إِنِّی أَرَاکَ ضَعِیفاً»: تو آدم ضعیفی هستی؛ «فَلا تَوَلَّیَنَّ»، ولایت و حکومت نداری؛ «عَلَى اثْنَیْنِ»، تو دو نفر را نمیتوانی اداره کنی. انقلابی هستی، از اصحاب پیغمبر هم هستی، امّا به درد مدیریت نمیخوری.
۷- انتشار مطالب متقن و مستند، در فضای مجازی
فضای مجازی امکاناتی است، حدسی نباشد، من حدس میزنم اینطور باشد. شما میتوانید حدست را به دیگران القا کنی؟ تخمین میزنم، شنیدم، گفته، خواندم توی کتاب. یک حدیثی که ما از امام صادق علیهالسلام میخوانیم، از زمان ما تا امام صادق علیهالسلام ممکن است هفده تا واسطه خورده، این هفده تا اگر آدم خوبی بودند، حدیث درست هست. اگر هر یک جایی، شما طناب را هر جاییاش را پاره کنید، طرف توی چاه میافتد، هر کدام از این هفده نفری که بین من و امام صادق علیهالسلام، مثلاً، حالا مَثَل زدم هفده را، نه یعنی هفده تا، هفده، هجده، کمتر، بیشتر، این تمام واسطهها اگر آدم سالم بودند، حدیث قابل اعتماد است، اگر یکی از این هفده نفر آدم نااهلی باشد، یکیشان نااهل باشد، مسئله داشته باشد، کّل حدیث از بین میرود، یعنی قابل عمل نیست.
خیلی باید مواظب باشیم، پوست خیار و پوست موز زیر پایمان هست، سقوط میکنیم، آبروی کسی را میریزیم. روزی که مکّه فتح شد، مردم مکّه آمدند پهلوی پیغمبر، گفتند: «آقا، ما ده، سیزده سال شما را اذیت کردیم، ایمان نیاوردیم، توهین کردیم، تهمت زدیم، فحش دادیم، زشت گفتیم، حالا مکّه را فتح کردی، بتها را هم شکستی. حالا میخواهی چه کنی با من؟»، گفت: «همهی تان را یکجا بخشیدم، یوسف همهی برادرهایش را یکجا بخشید. من هم همهی مردم مکّه را یکجا بخشیدم.» فقط سه نفر را نمیبخشم، آن سه نفر هجو میکردند، هجو یعنی کاریکاتور کشیدن، مسخره کردن، یعنی تحقیر میکردند، کسی را نمیشود تحقیر کرد.
گاهی وقتها عیبی را، حدیث داریم اگر عیبی از کسی گرفتی، نقل کردی، نمیمیریم جز اینکه خودمان به همان عیب گرفتار میشویم.
یک آدم وسواسی بود، سر نماز «وَ لاَ الضَّالِّینَ» (فاتحه/ ۷) را نمیتوانست بگوید، هی میگفت: «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِم وَ لاَ الضَّا، وَ لاَ الضَّا، وَ لاَ الضَّا، وَ لاَ الضَّا، وَ لاَ الضَّا»، یک نفر عقب سر بود گفت: «مرض، مرض، مرض»، او هی میگفت: « وَ لاَ الضَّا»، او هی میگفت: «مرض». همین آقایی که مسخرهاش کرد نمرد، مگر اینکه «وَ لاَ الضَّالِّینَ» را نمیتوانست بگوید. همانی که، حدیث داریم هان، «مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً»، اگر کسی مؤمنی را تحقیر کند، نمیمیرد مگر اینکه خودش به همان بلا مبتلا میشود.
خیلی باید مواظب باشیم، امکانات. هر فیلمی را هم همه نبینند. کدام پدر و مادر عاقل حاضر هست چاقو بدهد دست یک بچّه؟ بابا این بچّه هست، نمیفهمد، میزند توی چشمش، میزند به صورتش، چاقو را دست بچّه نباید داد. آزادی، آزادی یعنی چه؟ آزادی یعنی چاقو بدهیم دست بچّه؟ خب چرا ما بعضی چیزها را معنا کنیم، ما بعضی لغتها را بد معنا میکنیم، لغت را بد معنا میکند.
اوّل انقلاب، خانهی یک بزرگواری رفتیم، ایشان خیلی بزرگوار بود، از مهمّین مملکت. اینها دو تا خانه داشت، یک خانه خانوادهاش زندگی میکرد، یک خانه هم پاسدار و مردم و مراجعه و سؤال و جواب و اینها، بیرونی و اندرونی. ما قسمت بیرونی نشسته بودیم و آقا تشریف آورد گفت که: «آقای قرائتی، غذا خوردید؟»، گفتم: «هی!»، گفت: «هی یعنی چه؟!»، گفتم: «یک سوپی بود سرکشیدیم»، گفت: «غذایمان همان بود»، گفتم: «میگفتی ما با نان میخوردیم، من فکر کردم سوپ قبل از پلو هست»، گفت: «ما انقلاب کردیم که زهد اسلامی را پیاده کنیم»، گفتم: «زهد یعنی چه؟»، زهد یعنی خودت نخور، نه یعنی به مهمانت نده. این بخل اسلامی بود، معنای زهد …
بنده خدا نمیداند آزادی یعنی چه، همینطور یک چیزی میگویند، او هم میگوید. آزادی یعنی با لباس شنا بیایم سر کلاس فیزیک؟! آزادی یعنی بیوقت بوق بزنیم؟! حدیث داریم اگر مسافر بودی، نصفه شب آمدی، در خانهی خانم را نزن، خانمت ممکن است بترسد، یک وقتی برنامهریزی کن که هوا روشن است بیایی خانه، نه توی دلِ نصفه شب بیایی.
خدایا، خیلی این دعا مهم است، هیچ دعایی اینقدر مهم نیست، تنها دعای واجب همین است، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم» (فاتحه/ ۶)، خدایا در فهمیدن، تصمیم گرفتن، عمل کردن، همهی ما را، همیشه، در همهی کار، به راه مستقیم هدایت بفرما.
کمتر از آنی ما را به خودمان واگذار نکن.
«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
۱- آیه ۶۷ سوره یوسف به چه امری اشاره دارد؟
۱) بهرهگیری از راههای مختلف
۲) بهرهگیری از نیروی جوانی
۳) دوری از افراد منحرف
۲- در سوره کوثر، رسول خدا به چه امری توصیه شده است؟
۱) نماز شکر
۲) قربانی شتر
۳) هر دو مورد
۳- در دوران غیبت حضرت موسی، سامری چه چیزی را به عنوان خدا معرفی کرد؟
۱) خورشید آسمان
۲) گاو مقدس
۳) مجسمه گوساله
۴- بر اساس آیه ۱۹ سوره نور، عذاب دردناک برای چه کسی است؟
۱) شایعهپراکنان
۲) علاقمندان به گسترش شایعات
۳) اهل گناه و فحشاء
۵- آیه ۶ سوره حجرات، به چه امری فرمان میدهد؟
۱) تحقیق درباره اخبار فاسق
۲) عدم پذیرش اخبار فاسق
۳) بیاعتنایی به اخبار فاسق
پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.