درسهایی از قرآن

موضوع: رفتار امام باقر علیه‌السلام با مخالفان:۱۴۰۳/۰۳/۲۴

0 48
رفتار امام باقر علیه‌السلام با مخالفان
موضوع: رفتار امام باقر علیه‌السلام با مخالفان
تاریخ پخش:۱۴۰۳/۰۳/۲۴
عناوین:
۱- تهمت‌های مخالفان به پیامبران الهی
۲- نحوه برخورد امام باقر علیه‌السلام با توهین‌کنندگان
۳- رعایت اخلاق در روابط اجتماعی
۴- حاضر و ناظر دانستن خداوند در زندگی
۵- فرصت تبیین دین در زمان امام باقر و امام صادق علیهما‌السلام
۶- دفاع خداوند از مؤمنان صالح، با عزت‌بخشی به آنان
۷- دقت در سپردن مسئولیت اداره کشور، به افراد شایسته
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
این دعایی که از امام سجّاد علیه‌السلام هست، من قبل از سخنرانی‌ام می‌خوانم، دیگر سال‌هاست گوش دادید، «أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى»  یعنی چه؟، آفرین، نطق من را هدایت فرما، یعنی حرف‌هایم درست باشد؛ «وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى»، تقوا را به من الهام کن، یعنی هم قلب من را حفظ کن که کج نروم، هم زبانم را حفظ کن که کج نگویم، کج نروم و کج نگویم. حالا با هم این دعا را بخوانیم: «إلهی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى»‏. خیلی خب.
بحث را عزیزان پای تلویزیون در ماه ذی‌الحجّه گوش می‌دهند که هفتم ذی‌الحجّه شهادت امام باقر علیه‌السلام هست. راجع به امام باقر علیه‌السلام چند جمله‌ای خدمتتان بگوییم، زیر نیم ساعت.
اوّل این‌که کلمه‌ی «باقِر» یعنی چه؟ «باقر» یعنی شکافنده، شکافنده‌ی علوم. ببینید عوام، وقتی که می‌گویی نفت چیه؟ می‌گوید همین که در چراغ است، امّا اگر نفت را بدهی به دنیا، به کارشناس‌های پتروشیمی، از این نفت صدها چیزی استخراج می‌کند. «باقر» یعنی علم را می‌شکافد.
خدمت یکی از مراجع بودم، می‌گفت من از این جمله‌ی قرآن که می‌گوید: «أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَهَ لِلَّهِ» (بقره/ ۱۹۶)، حج و عمره را برای خدا تمامش کنید، «أَتِمُّوا» تمام کنید، یعنی ناقص نگذارید، می‌گفت حدود صد رقم فتوا از این آیه بیرون کشیدم، این مهم است.
«باقر یعنی شکافنده». علّامه‌ی طباطبایی در آیه‌ی ۱۰۱ سوره‌ی بقره می‌گوید: «این آیه یک میلیون و دویست هزار رقم معنا دارد.» یک میلیون و دویست هزار رقم! عرض کردم نفت را عوام می‌گوید توی چراغ است، کارشناس‌های پتروشیمی معلوم می‌شود از این نفت چه چیزهایی استخراج بشود.
ما از خاک چی درست می‌کنیم؟ یا خشت درست می‌کنیم که حالا دیگر ورافتاده، یا آجر درست می‌کنیم، یا سفال درست می‌کنیم، یا سرامیک درست می‌کنیم، دیگر همین‌ها. ولی خدا از خاک چی چی درآورده؟ چند هزار رقم رنگ و سبزی و میوه و …، از یک آب. قرآن می‌گوید: «یُسْقى‏»، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است: «یُسْقى‏»، «سَقْیْ»، «سَقّا»، یعنی آبدار، «یُسْقى»: آبیاری می‌شود؛ «بِماءٍ واحِدٍ» (رعد/ ۴): یک آب توی جوی می‌رود، یکی‌اش می‌شود لیموی ترش ترش، یکی‌اش می‌شود خرمای شیرین شیرین، توت شیرین، یک جا می‌شود پرتقال و انار، ترش و شیرین. از یک آبی که مزه‌ای ندارد، صدها رنگ و مزه درمی‌آورد، شکافنده.
۱- تهمت‌های مخالفان به پیامبران الهی
اولیای خدا مورد تهمت بودند، بعضی از تهمت‌هایش را هم برایتان بخوانم:
– کلمه‌ی «مَجنون» (دخان/ ۱۴ و …) در قرآن آمده، یعنی جن‌زده هستی، دیوانه هستی.
– «کاهِن» (طور/ ۲۹ و …) در قرآن آمده، تو کاهن هستی، کاهن یعنی پیشگویی می‌کنی، کف دست را می‌بیند می‌گوید تو در آینده چی می‌شی، چی می‌شی، چی می‌شی، پیشگویی، مجنون، کاهن.
– «ساحِر» (یونس/ ۲ و …) در قرآن آمده، مردم را سِحر می‌کنی.
– «مَسحور» (إسراء/ ۴۷ و ۱۰۱، فرقان/ ۸) یعنی کسی دیگر تو را سحر کرده، هم می‌گفتند پیغمبر تو دیگران را سحر می‌کنی، هم می‌گفتند پیغمبر دیگران تو را سحر کردند. تهمت‌ها می‌زنند. شاعِر هستی، کاهن، شاعر، مجنون.
– «أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُون‏» (فرقان/ ۴) یک قوم دیگری پشت پرده کمکت می‌کنند، یعنی حرف‌های پیغمبر مال خودش نیست، یک گروهی پشت پرده زحمت می‌کشند، «أَعانَهُ»، عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است، «أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُون‏»، یک قوم آخَر، یعنی یک گروه دیگر هستند، پشت پرده دارند کمک می‌کنند.
– «یُعَلِّمُهُ بَشَر» (نحل/ ۱۰۳)، آیه‌ی قرآن است، یعنی یک بشری هست دارد کارها را یاد پیغمبر می‌دهد.
ولی «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا» (حج/ ۳۸)، خدا دفاع می‌کند از مؤمن، خدا دفاع می‌کند از مؤمن.
در دعای، مناجات شعبانیه داریم «إلهی»: خدایا؛ «بِیَدِکَ»، این را دیگر شما معنا کنید؛ «بِیَدِکَ»، «بِیَدِکَ» یعنی؟ به دست توست؛ «بِیَدِکَ لَا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی»، من بزرگ بشوم یا کوچک بشوم، دست تو هست.
قرآن بخوانم: «وَ أَرادُوا بِهِ کَیْداً»، تصمیم گرفتند همه ابراهیم را بسوزانند، ولی آتش برایش خاکستر شد؛ «فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرینَ» (انبیاء/ ۷۰).
یک کسی را خدا می‌خواهد عزیزش کند، با خدا نمی‌شود کشتی گرفت، با خدا نمی‌شود کشتی گرفت.
– می‌گفتند هر کس گوش به حرف پیغمبر بدهد، باخته است، «بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» (کهف، ۱۱۰)، او هم یک بشری مثل ما هست. بله، بشر مثل ما هست، امّا به او وحی می‌شود به ما وحی نمی‌شود (کهف/ ۱۱۰)، به او وحی می‌شود به ما وحی نمی‌شود. آمپول، آمپول است، توی رگ بزنی شفا پیدا می‌کنی، توی گوشت بزنی درد می‌آید. نگو، آقا فرق نمی‌کند، آمپول است، من به دستش می‌زنم، کجا به دستش می‌زنی؟ چه جوری می‌زنی؟ چه‌قدر آمپول؟ چه آمپولی؟ چه جوری زدنی؟ عزّت دست خداست.
ما در تاریخ آدم داریم دو رکعت نماز نخواند ولی رفت بهشت. بنده خدایی وارد مدینه شد، گفت: «شهر خلوت است، کوشند؟»، گفتند: «جبهه جنگ احد هست، پیغمبر و مسلمان‌ها به جبهه رفتند، شهر خلوت است»، گفت: «جبهه کجاست؟»، گفتند: «احد»، رفت احد و گفت: «من غریبه هستم، وارد مدینه شدم، دیدم مدینه خلوت است، سراغ گرفتم، گفتند شما اینجایی، شما حرف حسابی‌ات چیه؟»، پیغمبر گفت: «حرف من این است»، گفت: «خب من قبول دارم» شهادتین را گفت و مسلمان شد، بعد همان رفت جبهه. یعنی این‌طور شما فرض کنید، ساعت هشت وارد مدینه شد، هشت و نیم، نه وارد احد شد، ده ایمان آورد، یازده جبهه رفت، قبل از ظهر شهید شد. حضرت فرمود: «دَخَلَ الجَنَّه و لَم یُصَلِّ رَکعَتَین»، این وارد بهشت شد و حال آن‌که یک رکعت نماز هم نخواند. و آدم هم هستند که هزارها رکعت نماز می‌خوانند، ولی عاقبتش همه را آتش می‌زنند، با یک غیبت، با یک منّت. هیچ کس نمی‌تواند بگوید من کارم درست است، چون نمی‌دانیم عاقبتش چی می‌شود. این عاقبت‌بخیری دعای خوبی هست که همه‌ی مادرها و بچّه‌ها به فکر این‌که …، حساب نکنیم این درآمدش بیش‌تر است، عاقتبش چی می‌شود، ممکن است درآمدش خوب باشد، همسرش هم زیبا و پولدار باشد، امّا عزّت دست خداست.
۲- نحوه برخورد امام باقر علیه‌السلام با توهین‌کنندگان
به امام باقر علیه‌السلام جسارت کردند، عوض «أنتَ باقِر»، گفتند: «أنتَ البَقَر» نعوذ بالله، توهین بزرگی کردند. فرمود: نه، «أَنَا بَاقِر»، من باقر هستم، بقر نیستم. (مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب، ج ‏۴، ص ۲۰۷). قرآن رسمش این است که اولیای خدا وقتی فحششان می‌دهی، با سنگینی رفتار می‌کنند. بخوانم، از قرآن بخوانم، «إِنَّا»، عربی می‌خوانم، شما هم بعضی‌هایش را می‌فهمید، «إِنَّا»، به یکی از انبیاء گفتند: «إِنَّا لَنَراکَ فی‏ ضَلالٍ مُبینٍ» (اعراف/ ۶۰)، ترجمه‌اش را بلدید؟ «إِنَّا» یعنی چه؟ ما؛ «نَراکَ» یعنی چه؟ می‌بینیم تو را؛ «فی‏ ضَلالٍ»: «ضَلالٍ»، گمراهی، تو گمراهی. نمی‌گفت: «من گمراهم؟! ننه‌ات گمراه است، بابایت گمراه است، جدّ و آباءات گمراه است»، نه، می‌گفت: «لَیْسَ بی‏ ضَلالَهٌ» (اعراف/ ۶۱)، نه، من گمراه نیستم.
به پیغمبر دیگری گفتند: «إِنَّا لَنَراکَ فی‏ سَفاهَهٍ» (اعراف/ ۶۶)، سفیهی، خلی، فرمود: «لَیْسَ بی‏ سَفاهَهٌ» (اعراف/ ۶۷)، نه من خل نیستم، من خل نیستم.
هستند افرادی که در انتخابات رأی به نفع کسی، یا بر ضرر کسی، یک افرادی را لجن‌مال می‌کنند. اگر کسی به شما گفت: «من می‌خواهم حج مجّانی شما را ببرم، یک حج مجّانی، فقط یک شرط دارد»، گفت: «چیه؟»، «یک مثقال لجن به شما می‌دهم، وارد مکّه و کعبه و مسجدالحرام که شدی، این لجن را به دیوار کعبه بمال!»، هیچ کس این کار را نمی‌کند،
امام صادق علیه‌السلام فرمود: «ای کعبه عزیزی، ولی آبروی مؤمن از تو عزیزتر هست»، ما چه‌طور کعبه را لجن‌مالی نمی‌کنیم، ولی آبروی مردم را لجن‌مالی می‌کنیم؟! آبروی افراد را لجن‌مالی می‌کنیم، برای این‌که ما برویم جلو، ما برویم عقب. «إلهی بِیَدِکَ لَا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نُقْصَانِی‏»، امام باقر علیه‌السلام شب شهادت گوش می‌دهید، به او گفتند: «بَقَر»، فرمود: «نه، من باقر هستم.»
یک جسارت دیگر، گفتند: «بچّه آشپز»، چون مادر امام باقر آشپزی‌اش خوب بود، گفت: «آشپزی هنر است» (ر. ک به: مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب، ج ‏۴، ص ۲۰۷). الآن بعضی زن‌های ما اگر شوهرش بگوید: «ما مهمان داریم»، می‌گویند: «مگر من کلفت تو هستم؟! مگر کنیز آوردی توی خانه؟! من خانم هستم!»، حالا خانم باشی، آشپزی هم بلد باشی، طوری هست؟! طوری هست؟! کار را ننگ می‌دانیم.
در یکی از استان‎ها خدمت یکی از علما رسیدم که جزء خبرگان است، سال‌هاست چند دوره خبرگان بوده، خبرگان رهبری. دیدم ایشان توی باغچه‌ای دارد کار می‌کند، ما کار را ننگ می‌دانیم، اشکال جامعه‌ی ما این است، بچّه‌ها کار را ننگ می‌دانند، می‌گوییم برو دنبال کار، می‌گوید: «من رفتم لیسانس گرفتم که کار نکنم، پشت میز می‌خواهم بنشینم!» به امام باقر علیه‌السلام جسارت کردند، گفت: «آشپزی هنر است»
به بلال گفتند: «اذان بگو»، گفت: «من اذان نمی‌گویم»، گفتند: «چرا، اذان بگو، الله اکبر»، گفت: «نمی‌گویم، من اذان می‌گویم برای کسی که پیشنمازش پیغمبر باشد، من برای هر پیشنمازی قَد قامَت الصَّلوه نمی‎‌گویم»، گفتند: «پس اینجا نباش، چون اینجا که هستی، می‌بینند این بلال هست، این مؤذّن پیغمبر هست، همه تو را می‌شناسند، می‌گویند این بلال هست، بعد هم تو هم اذان نمی‌گویی، می‌گویند این مخالف نظام هست.» بلال رفت دمشق، آنجا از دنیا رفت، قبرش هم هنوز هست.
یک چیزی یادم آمد، حالا بگذار بگویم. ما رفته بودیم شام، سر قبر بلال. دیدم چند دقیقه به ظهر هست، گفتم: «وایستیم تا ظهر شود، یک اذان سر قبر بلال بگوییم.» وایسادیم ظهر شد و یک اذان گفتم.
۳- رعایت اخلاق در روابط اجتماعی
یک سوره داریم در قرآن به نام «عَبَسَ؟»، «وَ تَوَلّی»، «عَبَسَ» یعنی عبوس کرده.
ماجرایش این است: پیغمبر ما صلّی الله علیه و آله و سلّم، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم، داشت با یک جمعی صحبت می‌کرد و یک نابینا هم نمی‌دانست در جلسه چه کسانی هستند، چه کسی با چه کسی حرف می‌زند، عصازنان وارد شد، گفت: «یا محمّد عَلَّمَنِی الْقُرْآن‏»، قرآن، قرآن، قرآن برایم بخوان. خب نابینا بود نمی‌فهمید که چه کسی در جلسه هست، جلسه هم جلسه‌ی سنگین و مهمّی بود. یک نفر که توی جلسه نشسته بود، اخم کرد، «عَبَسَ وَ تَوَلَّى» (عبس/ ۱)، «عَبَسَ» یعنی عبوس کرد، اخم کرد، این دیگر آمده چه کند؟! ده تا آیه نازل شد چرا عبوس کردی؟! «عَبَسَ»: عبوس کرد؛ «وَ تَوَلَّى»: پشت کرد؛ «أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى» (عبس/ ۲)، یک «أَعْمى»، یک نابینا آمد عبوس کردی؟!؛ «وَ أَمَّا مَنْ جاءَکَ یَسْعى» (عبس/ ۸): آنی که با زحمت خودش را به مسجد رسانده، او قابل هدایت هست؛ «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى‏. فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى» (عبس/ ۵ و ۶)، توجّه به پولدارها کردی، فقیر را اخم کردی؟ ده تا آیه نازل شد که چرا اخم کردی. حالا سؤال من این است: «آیا برای نابینا اخم کنی، یا بخندی فرق می‌کند؟». الآن من نابینا می‌شوم، فرض کنید، چشم‌هایم را بسته‌ام، چشم‌هایم را که بسته‌ام چه بخندی نمی‌بینم، گریه هم کنی، اخمم کنی نمی‌بینم. پس آدم نابینا اخم و خنده برایش فرقی نمی‌کند، او نمی‌بیند، امّا می‌گوید: «تو»، نمی‌گویم، آخر گاهی وقت‌ها می‌گوییم اخم کردی، بهش برخورد، اگر اخم نکردیم چون بهش برمی‌خورد، توقّع دارد، آن یک حساب دیگر هست. می‌گوید نه، گیرم هم که ندید و بهش هم برنخورد، تو نباید اخم کنی.
عبور از چراغ قرمز غلط است، نگو پلیس نفهمید. پلیس بفهمد، یا نفهمد، از خطّ قرمز عبور کردی، کارت کار غلطی هست. با مرحوم بهشتی، یک شبی، یک جایی، از تهران می‌رفتیم جایی، رسیدیم به چهارراه، خود دکتر بهشتی هم پشت فرمان بود. دم چهارراه ترمز کرد. گفتم: «آقا، ماشین نمی‌آید، برو، آخر شب هست، کسی نیست، برو.»، گفت: «نظم را باید مراعات کرد.» گفتم: «شما نظام را قبول ندارید»، گفت: «من نظام را قبول ندارم، نظام شاهنشاهی، ولی نظام را قبول دارم، نظم را قبول دارم.»
ادب یک چیز خوبی هست، مرحوم بهشتی در آلمانی که بود چند سال، گذرش به یک قبرستانی افتاد، از کنارش عبور می‌کرد. یک سگی هم آنجا در قبرستان بود، در حال حرکت بود. یک نفر یک متلکی گفت، گفت: «این سگ آمده فاتحه بخواند برای این کفّار!»، آقای بهشتی فرمود: «چرا جسارت کردی؟!»، گفت: «آقا، بی‌دین است، مسلمان که نیست، مرده هست، سگ هم من گفتم»، گفت: «بی‌دین است، ولی شما حق نداری جسارت کنی، بگویی سگ آمده برایش فاتحه بخواند، این توهین است، شما کار اشتباهی کردی.» خداوند ده تا آیه نازل کرده که چرا برای آدم «أَعْمى» و نابینا عبوس کردی؟ نمی‌گوید چون بهش برخورد. آخر ما می‌گوییم اخلاق خوب هست برای این‌که تولید بالا برود، اگر کارفرما اخلاقش خوب باشد، کارگرها شاد می‌شوند، کارگر شاد تولیدش بالا می‌رود. می‌گوید من کار به تولید ندارم، اصل کار خوب هست، اصل کار بد.
۴- حاضر و ناظر دانستن خداوند در زندگی
گروهی از مسلمان‌ها عبور می‌کردند در بیابان، رسیدند به چادری و چند تا میش و بز و گوسفند. به این چادرنشین گفتند: «می‌شود یک خورده از شیرهایت را به ما بدهی؟»، گفت: «مال من نیست صاحب دارد»، گفت: «حالا که صاحبش نیست بده»، گفت: «صاحبش اینجا نیست، ولی خدای صاحبش هست، من نمی‌توانم شیر این را به تو بدهم، «فَعَینَ الله»، صاحبش که نیست، خدا که هست.» این خیلی مهم هست، ما آن‌هایی هم که اخلاقی هستند، اخلاقی هستند که اخلاق خوب باشد که تولید بیش‌تر برود، اخلاق خوب باشد، از نظر روان‌شناسی، روان‌کاوی، اخلاق خوب است از نظر نمی‌دانم شرکت در کجا و کجا. نه، اخلاق اخلاق خوب هست، صداقت حق است، چه مردم قدر … یا مثلاً می‌گوییم اخلاق خوب است، برای این‌که مردم قدردانی می‌کنند. حالا قدردانی نکردند.
خدا رحمت کند شهید عزیز آقای رئیسی را. بعضی جسارت‌ها به او کردند. من خودم پای تلویزیون بودم، یک کسی می‌گفت: «اموال امام رضا که تولیت آستان قدس هست، اموال امام رضا مال تبرّک است که انسان برای شفا نبات و زعفران و قند و این‌ها، تبرّک است، اموال امام رضا برای این نیست که ما پخش کنیم، به نفع مردم رأی بگیریم.» خب این یعنی چه؟ یعنی آقای رئیسی، تو اموال امام رضا را خرج می‌کنی برای انتخابات خودت، نسبت بی‌دینی دادن. خیلی به ایشان تهمت زدند، خود آقای رئیسی به من گفت، حالا شک دارم، احتیاطاً کم بگوییم، ولی شک دارم بین نه بار، یا یازده بار، فرمود: «نه تا تهمت مهم به من زدند»، یا یازده تا، حالا بگو نه تا. به امام باقر تهمت زدند، «أنت بَقَر»، فرمود: «نه، من بقر نیستم، باقر هستم». «مادرت آشپز هست»، گفت: «آشپزی هنر هست.»
‏در یک ماجرایی که داشتند در یک اردوگاهی، شبیه اردوگاه بودند، بنا شد یک آبگوشتی درست کنند. یکی گفت: «کشتن گوسفند با من، ذبح گوسفند با من»، یکی گفت: «من هم پوست می‌کنم»، یکی گفت: «من هم می‌پزم»، یکی گفت: «من نان تهیه می‌کنم»، یکی گفت: «ظرف‌ها را می‌شویم» هر کسی، یک کاری کرد. پیغمبر فرمود: «پس من هم هیزم جمع می‌کنم.» گفتند: «نه، شما پیغمبری»، فرمود: «اگر هیزم جمع نکنم، از این آبگوشت نمی‌خورم، وقتی بنا شد دنگی باشد و همه با هم کار بکنند، نباید یک کسی کنار برود.»
یک گروه آمدند خدمت حضرت، گفتند: «فلانی خیلی آدم خوبی هست»، ادامه دادند: «می‌دانی چرا خوب هست؟»، «توی سفر حج، هر جا ما می‌نشستیم خستگی درکنیم، ایشان می‌رفت سر نماز، تا ما خستگی درمی‌کردیم، یا غذا می‌پختیم، ایشان نماز می‌خواند.» حضرت فرمود: «این خیلی آدم خوبی نیست، غذا درست کردن شما ثوابش بیش از نماز او هست، او نماز که می‌خوانده از زیر بار کار درمی‌رفته، سهمش را انجام نداده.» اگر می‌خواهید من از این آبگوشت بخورم، باید هیزم جمع کنم، در رفت.
۵- فرصت تبیین دین در زمان امام باقر و امام صادق علیهما‌السلام
حدیث داریم: «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ»، یعنی خدا لعنت کند، خدا لعنت کند کسی را که سفره پهن می‌شود می‌آید می‌خورد، وقت کار جیم می‌شود، مورد لعنت است. افتخار است کار. دین ما بیش‌ترش از امام صادق و امام باقر علیهما السلام هست. چون بعد از پیغمبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم، حقّ امیرالمؤمنین علیه‌السلام را غصب کردند، بعد هم امام حسن علیه‌السلام را شهید کردند، امام حسین علیه‌السلام را شهید کردند، بعد از امام حسین علیه‌السلام هم خفقان جامعه را گرفت، هیچ کس حرف نمی‌زد. ولی آن‌ها دست از کار نمی‌کشیدند. یک خورده فضای بنی‌امیّه کم‌رنگ شد، حکومتش سقوط کرد، بنی‌عبّاس جای بنی‌امیّه. آمدند.‌ بنی‌عبّاس چون دیدند بنی‌امیّه امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین و این‌ها را کشتند، گفتند: «ما با اهل بیت خوب می‌شویم.» با اهل بیت یک خورده آرام گرفتند، یعنی فشارهای روی اهل بیت کم شد، تا فشارها کم شد، امام صادق و امام باقر علیهماالسلام حوزه‌ی علمیه درست کردند. بیش‌تر حدیث‌های ما از امام باقر و از امام صادق علیهماالسلام هست. چهارهزار تا شاگرد امام صادق داشت، اسمش آمده، چهار هزار شاگرد. بزرگان اهل سنّت مثل مالک و ابوحنیفه و بزرگان اهل سنّت شاگردهای امام صادق علیه‌السلام بودند.
«إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ؟»، «یُسْراً» (شرح/ ۶)، با سختی‌ها آسانی است. زینب کبری سلام‌الله‌علیها به امام سجّاد علیه‌السلام فرمود: «ما را کربلا بردند و شهید کردند و اسیر کردند، امّا در آینده اینجا ساختمان‌هایی برپا خواهد شد و مردم دنیا خواهند آمد به زیارت کربلا.» یعنی غصّه نخور ما را شهید کردند، «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ؟»، «یُسْراً». در قرآن دوازده کلمه‌ی «عُسْر» هست، سی و شش کلمه «یُسْر». یعنی دوازده مرتبه گفته مشکل، سی و شش بار گفته آسان. «عُسْر» یعنی مشکل، «یُسْر» یعنی آسان. «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً. إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» (شرح/ ۵ و ۶)، یک جای دیگر قرآن دارد: «سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً» (طلاق/ ۷)،
کار خیر را غصّه نخورید امروز درآمدش کم است، امروز کسی محل نمی‌گذارد، کاری که شما قبول کردید که طلبه شدید، این‌ها یک توفیقی برای شما هست. نقش زن از مرد بیش‌تر است در تعلیم و تربیت . من بچّه‌هایم همه دختر هستند، یک‌مرتبه هم یادم نمی‌آید از خدا خواسته باشم خدایا یک پسر به من بده، تربیت یک دختر مساوی است با چند تا پسر. ما سؤال کردیم در ستاد نماز از بچّه‌ها، نماز را از چه کسی یاد گرفتید؟ گفتیم سه تا سؤال، ضربدر بزنید: «خانه، مدرسه، مسجد». اکثراً خانه را زدند. توی خانه گفتیم: «از پدر یاد گرفتی، یا مادر؟»، اکثراً از مادر گفتند. مادر خیلی مهم است. شغل مادری، اولادآوری.
بارها گفتم، باز هم بگویم. کسانی که جلوی اولاددار شدن را می‌گیرند، می‌گویند خرجی نداریم، معنایش این است، حرفی که می‌زنم تکراری است، ولی باید تکرار کنم، معنایش این است خدایا اگر یک بچّه داشته باشم تو رازقی، امّا اگر دیگر دو تا شد، دیگر نمی‌توانی، خدایی تو تمام می‌شود، قدرت تو تمام می‌شود. تو فقط خدا هستی به شرطی که من یک بچّه داشته باشم، دو تا بچّه داشته باشم، چهار تا بچّه داشته باشم … حالا که خدا می‌تواند شما یک بچّه‌ داشته باشی، این‌قدر این بچّه مریض شود و خوب شود، که پول پنج تا بچّه را خرجش کنی، یک کسی هم ممکن است چهار تا بچّه داشته باشد، شش ماه به شش ماه هیچ کدام مریض نمی‌شوند. خدا خواسته باشد حال بگیرد، کار به جیب شما ندارد، چه جیبت پول داشته باشد، چه نداشته باشد. ازدواج نمی‌کند، می‌گوید: «حالا بگذار لیسانسش را بگیرد«، کار غلطی است.
کسی آمد خدمت حضرت، گفت: «آقا وضعم خوب نیست»، فرمود: «برو داماد شو»، گفت: «من ندارم بخورم، حالا زن هم بگیرم، دو تا. بعد هم بمیریم، یک خیابان گدا راه بیفتد، بچّه‌ها!»، فرمود: ازدواج رزق را زیاد می‌کند، چون هیچ …، خدا گفته «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى‏ مِنْکُمْ» (نور/ ۳۲)، «أیامی»، «أیم»، «أیم» یعنی آدم بی‌همسر، آدم بی‌همسر را قیام کنید زنش بدهید؛ «وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُم‏» (نور/ ۳۲) ازدواج مثل آب هست، هر انسان تشنه‌ای آب می‌خواهد، حالا این نوکر هست، یا آقا، فقیر هست، شهری هست، دهاتی، بچّه هست، بزرگ، اگر می‌خواهید آمار فساد کم شود، ازدواج را زیاد کنید، آمار فساد کم می‌شود. قید شرط‌ها را هم بشکنید، خیلی کارها نباشد طوری نیست.
۶- دفاع خداوند از مؤمنان صالح، با عزت‌بخشی به آنان
جسارت کردند، مادرت آشپز هست، فرمود الحمدلله، شغل هست، هنر هست، افتخار می‌کنم. توهین‌هایی که می‌شود خدا … قرآن یک آیه داریم، می‌گوید: «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا» (حج/ ۳۸)، خدا از مؤمنین دفاع می‌کند، چه جوری دفاع می‌کند؟ یک کسی از غیب می‌رسد، در فاصله‌ی چند روز، چنان صحنه‌های سیاسی برمی‌گردد، آن کسی که ذلیلش کردید خدا عزیزش می‌کند، آن عزیز شد، خدا ذلیلش می‌کند. چه خوب هست که حالا که انتخابات می‌شود سعی کنیم گناه نکنیم. کسی که می‌خواهد رئیس جمهور بشود، خب برود رئیس جمهور بشود، شما هم تحقیق کن، انتخابات به هر کس می‌خواهی رأی بده، امّا تحقیر نکنید، «این به درد نمی‌خورد»، چرا می‌گویی به درد نمی‌خورد؟ شاید به درد بخورد.
طلبه‌هایی هستند، اوّل طلبگی من که رفتم پای تخته سیاه، برای بچّه‌ها، گفتند: «قرائتی، آخر این چه بساطی هست، یک تخته سیاه و بیست، سی تا بچّه، کاشان جمع کردی؟» قبل از انقلاب. برو درست یک آیت الله بشو، یک دکتری بشو، یک مقام رسمی پیدا کن، یک مسجدی، حسینیه، مسجد، هیئت‌ها، دانشگاه، یک جای اساسی برو، بچّه‌ها که نه پول دارند، نه زور دارند، نه قدرت دارند»
برای خدا باشیم، خدا اصلاح می‌کند، خدایا من از این بهتر سراغ ندارم، این همشهری‌مان است، هم‌لباسمان است، هم‌زبانمان است، ترک به ترک، لر به لر، فارس به فارس، نه این‌طور نباشد، هیچ چیزی، برای خدا انتخاب کنید، فکر کنید، برای خدا قدم کنید، خدا درست می‌کند. قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: تو اگر برای خدا عمل کنی، «أَصْلَحَ بالَهُم‏» (محمّد/ ۲)، «أَصْلَحَ بالَهُم‏» آیه‌ی قرآن است، «بال» یعنی لغزش‌هایت را اصلاح می‌کند، تو برای خدا بیا، من درستش می‌کنم. «خافِضَهٌ رافِعَهٌ» (واقعه/ ۳)، من می‌توانم بالا ببرم، می‌توانم پایین بیاورم. بالا و پایینی‌اش دست این نیست که عکسمان رنگی باشد، ستاد انتخاباتمان چه باشد. بعضی‌ها هم که ستاد انتخاباتی درست می‌کنند، کلاه سر خودشان می‌گذارند، چون ما پیدا کردیم افرادی که ‌گفتند ما شام و ناهار می‌رفتیم آنجا می‌خورند، امّا به کسی دیگر رأی می‌دادند. یعنی فکر نکن که اگر سفره رنگی بود، به تو رأی خواهند داد، ممکن است نان تو را بخورند، لحظه‌ی انتخابات به کسی دیگر رأی بدهند، چون دل دست خداست، «یا مُقَلِّبَ القُلوب»، این دل دست خداست. شما بندگی خودت را بکن، خدا بلد هست خدایی کند. خدایا من بهتر از این عقلم نمی‌رسید، باقی‌اش را خودت درست کن.
یک جوانی وارد حرم امام رضا علیه‌السلام شد، قدّش خیلی بلند بود، از سر من هم بلندتر بود، به جوری که کلّه‌ی من پایین قرار گرفت، کلّه‌ی او بالا. او من را ندید، چون از بالا نگاه می‌کرد، ولی من صدای او را شنیدم، گفت: «یا امام رضا تا اینجایش را تو درست کردی، باقی‌اش را هم خودت درست کن.» جمهوری اسلامی از اوّل تا حالا هر چی بوده خدا بوده، خدا بود، خلق عرب، خلق عجم، خلق ترک، گنبد، منافقین، جنگ تحمیلی، تا حالا هر چی ما را زدند، روز به روز عزیزتر شدیم. خدایا روز به روز بر عزّت اسلام و مسلمین و مؤمنین بیفزا. بدخواهان ما را شاد نکن. یادمان بده وظیفه‌ی مان چی هست، توفیق بده عمل کنیم، یادمان بده وظیفه‌ی مان چی نیست، تقوا بده دوری کنیم. قیامت را روز شرمندگی ما قرار نده.
 بالأخره روز قیامت شهدا خواهند گفت: «ما شهید شدیم، تو چه کردی؟» این جمله را من در انتخابات قبل هم گفتم، حالا هم یک بار دیگر بگویم، جمله‌ی آخر. تابلوی یک جوان شانزده، هفده ساله هست، من توی خیابان‌ها دیدم، نوشته بود: «تنم را به خاک سپردم، روحم را به خدا سپردم، انقلاب را به شما سپردم.» خیلی جمله در من اثر کرد. یک بار دیگر: «تنم را؟ به خاک سپردم، روحم را؟ به خدا سپردم، انقلاب را؟ به شما سپردم.» انقلاب را نمی‌شود معامله کرد که این از ما هست، او با ما هست، او ضدّ ما هست، او را دوستش دارم، او را دوستش ندارم، همشهری‌مان هست، هم لباسی‌مان هست، هیچ حساب نکنید، این لیاقت دارد، یا لیاقت ندارد. اگر ماشین خودت باشی، سوئیچت را دستش می‌دهی؟ شما سوئیچ ماشین خودت را نمی‌دهی؟ چه طور سوئیچ مملکت را می‌خواهی دست این بدهی؟! چه‌قدر رانندگی کرده تا حالا؟ چه‌طور سوئیچ ماشین خودت را ندادی، ولی سوئیچ مملکت را دست این می‌دهی که این گازش بدهد، ترمز کند؟! هیچ حساب نکنید جز رضای خدا.
«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

«سؤالات مسابقه»
۱- آیه ۸ سوره فرقان، به کدام یک از نسبت‌های ناروای مخالفان به پیامبران اشاره دارد؟
۱) سِحرکننده
۲) سِحرشده
۳) هر دو مورد
۲- آیه آخر سوره کهف، به کدام یک از ویژگی پیامبران اشاره دارد؟
۱) بشر بودن
۲) معصوم بودن
۳) امین بودن
۳- آیات اول سوره‌ی عَبَس، از چه امری مذمّت می‌کند؟
۱) عبوس کردن به گنهکار
۲) عبوس کردن به نابینا
۳) عبوس کردن به والدین
۴- معارف تشیّع، بیش‌تر از طریق کدام امام معصوم علیه‌السلام به ما رسیده است؟
۱) امام باقر علیه‌السلام
۲) امام صادق علیه‌السلام
۳) هر دو مورد
۵- آیه ۳۲ سوره نور، به چه امری فرمان می‌دهد؟
۱) ازدواج بی‌همسران
۲) فرزنددارشدن همسران
۳) تربیت فرزندان
پاسخ صحیح سوالات را در قالب یک عدد ۵ رقمی به شماره ۳۰۰۰۱۱۴ پیامک نمایید.
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.